در حالی که شکست یک مبالغه است، این به آن معنا نیست که از آن درس نگیرید وقتی که اتفاق افتاد. شما بهتر از این هم خواهید شد، اگر از اشتباهات دیگران هم درس بگیرید، به جای آن که خودتان این اشتباهات را مرتکب شوید. همان طور که ضرب المثلِ "مرد عاقل از تجارب دیگران درس می گیرد و یک احمق به وسیله خودش." می گوید، در آن صحنه ممکن است که من یک احمق به نظر برسم، اما اگر باشم، به شما شانس عاقل بودن را می دهم و به شما می گویم که از اشتباهات من درس بگیرید، به جای آن که آن ها را تکرار کنید.

در سال های کارفرمایی من، به اندازه کافی اشتباه کرده ام که از آن کتابی منتشر کنم (که دارم روی آن کار می کنم)، اما اینجا 5 اشتباه بزرگترم را به شما می گویم:

رد کردن نصیحت های خردمندانه.

من طی سالیان زیادی مربیان بزرگی در کنار خود داشتم. مسخره است که زمانی که به این نصایح به شدت نیاز داشتم، آن ها را رد می کردم، به جای آن که به آن ها توجه کنم. مطمئن هستم، که آن ها از دیدن من در حالی که اشتباهی را انجام می دادم که قبلاً به من گوشزد کرده بودند، زجر می کشیدند. اما من آدم متعصبی بودم و فکر می کردم که خودم بهتر می دانم. اگر مربی ندارید که به شما گوشزد کند زمانی که اشتباه می کنید، یکی را برای خود پیدا کنید و به حرف هایش گوش دهید.

انتخاب کردن شریک اشتباه.

من کسب و کاری را آغاز کردم و با دو شریک کار کردم. هر دوی آن ها افراد خوبی بودند، اما آدم مناسبی نبودند. یکی از آن ها را بعد از شناختی 10 دقیقه ای به عنوان شریک انتخاب کردم. قبل از آن که کارها را با هم شریک شویم، متوجه شدم، اشتباهی که انجام دادم شریک داشتن بود و من 10 سالِ بعد را بدون شریک سپری کردم و سال پیش تصمیم گرفتم که دوباره شریکی داشته باشم. بعد از یک سال تحقیق و جستجو و آزمون، فرد مناسب را پیدا کردم و او در کسب و کار من تفاوتی فوق العاده به وجود آورد. وقتی که می گویم "فوق العاده" منظورم این است که درآمدهای ماهانه ما در 4 ماه گذشته دو برابر شده است و ما در راهِ دو برابر کردن دوباره آن در 4 ماه آینده هستیم.

به راحتی راضی شدن.

برای سال ها کسب و کار من رشد می کرد، ثابت می شد، نزول می کرد و سپس این فرآیند دوباره شروع می شد. من هیچ وقت به نقطه ی مشخصی نمی رسیدم. به دلیل آن که به سرعت راضی می شدم و احساس می کردم که باید وقفه ای در کار داشته باشم. از همه مهم تر اینکه یاد گرفتم، با گفتنِ این جمله که شما رشد نمی کنید، در واقع در حال نزول هستید. اگر شما با موقعیتی که در آن قرار گرفته اید راضی شدید، احتیاج دارید که اهداف بزرگتری برای خود قرار دهید یا مسیر کاریتان را تغییر دهید.

قرض کردن از سرویس درآمد داخلی.

حدود 10 سال پیش به نقطه ای در کسب و کار خود رسیدم که پول از مشتریان به دست می آمد و من می توانستم انتخاب کنم که حقوق کارکنان را با چکی به موقع پرداخت کنم یا از طریق سرویس درآمد داخلی این کار را انجام دهم. اگر از این سرویس پرداخت می کردم، کارکنان از شرکت می رفتند و من نمی توانستم این کار را ادامه دهم و خودم نیز مجبور به ترک آن می شدم. اگر من از این طریق حقوق کارمندان را پرداخت می کردم، سازمان سرویس درآمد داخلی قبل از آن که بتوانم کارهای خود را سر و سامان بدهم و مطالبه آن ها را پرداخت کنم به سراغ من می آمدند.

اجازه دهید قضیه را روشن کنم. اگر خود را در این شرایط دیدید، مطالبه این سرویس را پرداخت کنید. بر اساس تجربه من از قرض کردن از این سرویس، من ترجیح می دهم که برای کارم از یک وام دهنده با نرخ بهره ی بالا وام بگیرم. حداقل می توانم برای او دلیل بیاورم.

قرض کردن.

بهتر است که نصیحت دیو رمسی را گوش کنید و از کسی پول قرض نکنید. شما می توانید به سرعتِ پول خرج کردن، قرض بگیرید، اما شما از گردونه ی کار خارج می شوید به همان سرعتی که بهره هایی را باید بپردازید. حتی با یک کسب و کار کوچک راحت است که 500 هزار دلار قرض بگیرید و چیزی برای نشان دادن نداشته باشید و افق بسیار طولانی برای باز پرداخت آن داشته باشید. به من اعتماد کنید، من در این شرایط بودم و این جای لذت بخشی نیست. قرض به من کمک کرد که اشتباهات زیادی از خودم را پوشش دهم و همچنان که این مشکلات به خوبی حل نشده بودند، مجبور بودم که آن مشکلات را حل کنم و کسب و کارم را موفق کنم. در حالی که به گذشته نگاه می کنم، آرزو می کنم که هرگز این کار را نمی کردم چرا که این موضوع من را مجبور می کرد که امروز منطقی تر باشم.

این روزها من اشتباهات کمتری نسبت به گذشته دارم، اما بیشتر توانایی من در حل شرایطِ بد ناشی از تجارب دردناک من است. نصیحت من را بپذیرید. بهتر است که از طریق مشاهده ی اشتباهات دیگران چیزی یاد بگیرید.

 تیم تولید محتوای هودانو